نمیتونم بنویسم...نمیتونم بنویسم...
تف تو این وجود بی غیرت من که ریده به هرچی اسم پاک زنه...!!
این وبلاگ رو ساختم تا بگم میخوام زندگیمو بذارم پای آزادی زن...پای آزادی حجاب...پای خون بهای شهدای سبزمون...زنایی که رفتن تا ما باشیم و زن هایی که موندن و گفتن چی سر ما اومد....!!
حالا میبینم نمیتونم حرفی بزنم...!!
تف تو روی من...
تف تو روی من که زبونمو بستم و وقتی تو خیابون هستم داد نمیزنم تا بگم چی اومد سر ما...!!
از چی بگم؟
از زنی که زیر آوار تجاوز درد کشید در همون لحظه ای که یه دختر دیگه،دختری که برای از گشنگی نمردن به شهوت مرد محتاج نبود،زیر آفتاب بدنش رو برنزه میکرد؟
یا بگم از زنی که روسری سرش کرد تا زیر چشم های هرزه ی تو تباه نشه....؟
یا بگم از اینکه من میخوام بجنگم واسه هرچی که مال منه...!!؟؟
من میخوام بجنگم واسه روزایی که درد کشیدم واسه اینکه همه ی وجود تو وابسته به کمرته و من درد کشیدم چون تو یا کمر داری و یا مشت و لگدی که منو خفه می کنه
تو....
تو میتونی منو خفه کنی...
تو مشت داری....تو لگد داری....میتونی منو زیر دست و پات له کنی
منو له کن....منو زیر دست و پات له کن
اونقدر این کا رو تکرار کن که ببینی به کجا میرسی
تو بزن
بزن روی صورت ظریف من
میدونم اگه صورت ظریف من نبود تو حتی جرئت نداشتی به من نزدیک بشی
میدونم اگر بدن ظریف من نبود،چیزی هم وجود نداشت که تو خستگی کارتو روش خالی کنی
میگی صبح تا شب کار میکنی،خسته ای،خونه باید محیطش آرومت کنه
هه هه
آره محیط خونه باید تورو آروم کنه...!!
خونه محیط آرامش گرفتن توئه
بیا خونه و روی تن و صورت ظریف من خستگیتو در کن
بعدش شب که شد از همین تن کبود من لذت ببر
من چیزی نمیگم...!!
من نمیتونم وقتی که مشت های سهمگین تو جلوی چشمامه چیزی بگم...!!
ولی مطمئن باش....
مطمئن باش چی؟؟؟
من حقمو میگیرم
من میگیرم حقمو ازت....
دارم جون میگنم تا کلمات رو پشت هم کنم...!!
نمیتونم حرف بزنم
منو عادت دادی به خفه بودن
اما این عروسک خفه داره زبون باز میکنم
یاد میگیرم که حرف بزنم
یاد میگیرم که از خودم دفاع کنم
یاد میگیرم که بجنگم
یاد میگیرم که بجنگم برای حقم
حقمو میگیرم ازت....!!
پ.ن:نه لحن قشنگی داشت....نه کلمه ی قشنگی و نه چیزی که باعث بشه کسی به غیر از خودم علاقه ای داشته باشه که بخونتش!
حتی شاید نتونستم منظورم رو بیان کنم
این به خاطر اینه که هیچ وقت حق نداشتم حرف بزنم
نگران نباش...یاد میگیرم...
یاد میگیرم حرف بزنم و تا اون موقع تو مطمئن باش که حرف های من اراجیف نیست
فقط کافیه بشون فکر کنی...
فقط کافیه بخونیشون....
تف تو این وجود بی غیرت من که ریده به هرچی اسم پاک زنه...!!
این وبلاگ رو ساختم تا بگم میخوام زندگیمو بذارم پای آزادی زن...پای آزادی حجاب...پای خون بهای شهدای سبزمون...زنایی که رفتن تا ما باشیم و زن هایی که موندن و گفتن چی سر ما اومد....!!
حالا میبینم نمیتونم حرفی بزنم...!!
تف تو روی من...
تف تو روی من که زبونمو بستم و وقتی تو خیابون هستم داد نمیزنم تا بگم چی اومد سر ما...!!
از چی بگم؟
از زنی که زیر آوار تجاوز درد کشید در همون لحظه ای که یه دختر دیگه،دختری که برای از گشنگی نمردن به شهوت مرد محتاج نبود،زیر آفتاب بدنش رو برنزه میکرد؟
یا بگم از زنی که روسری سرش کرد تا زیر چشم های هرزه ی تو تباه نشه....؟
یا بگم از اینکه من میخوام بجنگم واسه هرچی که مال منه...!!؟؟
من میخوام بجنگم واسه روزایی که درد کشیدم واسه اینکه همه ی وجود تو وابسته به کمرته و من درد کشیدم چون تو یا کمر داری و یا مشت و لگدی که منو خفه می کنه
تو....
تو میتونی منو خفه کنی...
تو مشت داری....تو لگد داری....میتونی منو زیر دست و پات له کنی
منو له کن....منو زیر دست و پات له کن
اونقدر این کا رو تکرار کن که ببینی به کجا میرسی
تو بزن
بزن روی صورت ظریف من
میدونم اگه صورت ظریف من نبود تو حتی جرئت نداشتی به من نزدیک بشی
میدونم اگر بدن ظریف من نبود،چیزی هم وجود نداشت که تو خستگی کارتو روش خالی کنی
میگی صبح تا شب کار میکنی،خسته ای،خونه باید محیطش آرومت کنه
هه هه
آره محیط خونه باید تورو آروم کنه...!!
خونه محیط آرامش گرفتن توئه
بیا خونه و روی تن و صورت ظریف من خستگیتو در کن
بعدش شب که شد از همین تن کبود من لذت ببر
من چیزی نمیگم...!!
من نمیتونم وقتی که مشت های سهمگین تو جلوی چشمامه چیزی بگم...!!
ولی مطمئن باش....
مطمئن باش چی؟؟؟
من حقمو میگیرم
من میگیرم حقمو ازت....
دارم جون میگنم تا کلمات رو پشت هم کنم...!!
نمیتونم حرف بزنم
منو عادت دادی به خفه بودن
اما این عروسک خفه داره زبون باز میکنم
یاد میگیرم که حرف بزنم
یاد میگیرم که از خودم دفاع کنم
یاد میگیرم که بجنگم
یاد میگیرم که بجنگم برای حقم
حقمو میگیرم ازت....!!
پ.ن:نه لحن قشنگی داشت....نه کلمه ی قشنگی و نه چیزی که باعث بشه کسی به غیر از خودم علاقه ای داشته باشه که بخونتش!
حتی شاید نتونستم منظورم رو بیان کنم
این به خاطر اینه که هیچ وقت حق نداشتم حرف بزنم
نگران نباش...یاد میگیرم...
یاد میگیرم حرف بزنم و تا اون موقع تو مطمئن باش که حرف های من اراجیف نیست
فقط کافیه بشون فکر کنی...
فقط کافیه بخونیشون....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر